خانه عناوین مطالب تماس با من

کتاب آلمانی منشن

کتاب آلمانی منشن

برگه‌ها

  • فهرست لغات آلمانی منشن a1.1

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • die Kombination
  • der Koffer
  • jobben
  • das Jenga
  • jemand
  • jeder
  • jeder
  • die Jahreszeit
  • die Jahreszahl
  • der IT-Spezialist

بایگانی

  • آبان 1401 98
  • مهر 1401 153

جستجو


آمار : 1118 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • der Fallschirm چهارشنبه 27 مهر 1401 09:12
    چتر نجات
  • die Fahrt دوشنبه 25 مهر 1401 16:30
    اسم: مسافرت (با ماشین) گردش (با ماشین)، سواری (با ماشین) 1.Die Fahrt dauert 3 Stunden. 1. سواری 3 ساعت طول کشید.
  • die Fähigkeit دوشنبه 25 مهر 1401 16:29
    توانایی، قابلیت
  • extrem دوشنبه 25 مهر 1401 16:28
    صفت: بیش از حد خیلی زیاد، مفرط اسم: زیادی، افراطی
  • exklusiv دوشنبه 25 مهر 1401 16:27
    انحصاری، اختصاصی
  • etwas دوشنبه 25 مهر 1401 16:26
    ضمیر: چیزی، یک چیز قید : مقداری، کمی
  • etwa دوشنبه 25 مهر 1401 16:24
    قید: 1. تقریبا حدودا Von hier sind es etwa zwanzig Kilometer. از اینجا تقریبا 20 کیلومتر است. حرف : 1. یعنی، واقعا؟ 2. که اصلا، که آخه! 3. بیان امر سرزنش یا هشدار
  • das Etikett دوشنبه 25 مهر 1401 16:22
    برچسب، اتیکت
  • die Essgewohnheit دوشنبه 25 مهر 1401 16:21
    عادت غذایی
  • erzählen دوشنبه 25 مهر 1401 16:20
    1. تعریف کردن، توضیح دادن 2. نقل کردن 3. das erzählen داستان
  • erste دوشنبه 25 مهر 1401 16:18
    اولین، نخستین (صفت) .Wir haben uns über den ersten Schnee gefreut. ما برای اولین برف (که بارید) شادی کردیم. Wir wollen erste Entscheidungen treffen. ما می‌خواهیم نخستین تصمیمات را بگیریم. بیاموز
  • erst دوشنبه 25 مهر 1401 16:17
    تازه، حالا تازه، تازه فقط (حرف) Ich bin erst gegen Mittag aufgewacht. من تازه حوالی ظهر بیدار شده‌ام. در نهایت (قید ) Wir können erst morgen kommen. ما در نهایت می‌توانیم فردا برسیم. [قبل از آن نمی رسیم.] اول، ابتدا (قید) Erst musst du deine Eltern fragen! اول تو باید از والدینت بپرسی!
  • erinnern (sich) an دوشنبه 25 مهر 1401 16:13
    sich erinnern به یاد آوردن به خاطر آوردن، یاد آمدن sich an etwas (Akk.) erinnern چیزی را به یاد آوردن Ich erinnere mich genau an Robertos Vater. من پدر "رابرت" را به خوبی به یاد می‌آورم. یادآوری کردن به یاد کسی انداخت jemanden an etwas (Akk.) erinnern چیزی را یاد کسی آوردن [یادآوری کردن] Bitte, erinnern Sie...
  • das Ergebnis دوشنبه 25 مهر 1401 16:11
    نتیجه gutes/schlechtes/positives/... Ergebnis نتیجه خوب/بد/مثبت/... Ein so gutes Ergebnis hat uns alle überrascht. چنین نتیجه خوبی همه ما را متعجب کرد. zu einem Ergebnis kommen به نتیجه‌ای رسیدن
  • ergänzen دوشنبه 25 مهر 1401 16:09
    تکمیل کردن اضافه کردن، کامل کردن، پر کردن
  • der Erdäpfelsalat دوشنبه 25 مهر 1401 16:08
    سالاد سیب زمینی
  • der Enkel دوشنبه 25 مهر 1401 16:06
    der Enkel نوه (مذکر) die Enkelin نوه (مونث)
  • endlich دوشنبه 25 مهر 1401 16:03
    سرانجام، نهایتا، بالاخره (قید) Endlich kommt der Bus! بالاخره اتوبوس آمد!
  • die Einweihungsparty پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:42
    جشن افتتاح
  • der Eintritt پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:23
    هزینه ورودی، حق ورود
  • ein·steigen پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:22
    سوار شدن، وارد شدن به وسیله نقلیه فعل einsteigen برای اشاره به عمل سوار شدن یا وارد شدن به یک وسیله نقلیه استفاده می‌شود. einsteigen می‌تواند در مورد ماشین، قطار، اتوبوس، کشتی و ... استفاده شود. از einsteigen معمولاً برای اشاره به سوار شدن بر حیواناتی مثل اسب استفاده نمی‌شود.
  • einmal پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:21
    یک‌بار کاربرد واژه einmal به معنای یک‌بار واژه einmal معنایی مشابه "یک‌بار" در فارسی دارد. استفاده از واژه einmal به‌صورت عبارت "noch einmal" (یک‌بار دیگر) و "nur einmal" (فقط یک‌بار) بسیار رایج است. "noch einmal" گاهی معنای "دوباره" را هم دارد. مثلاً: ".Bitte...
  • die Einladung پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:19
    دعوت، دعوت نامه
  • die Einladung پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:19
    دعوت، دعوت نامه
  • ein·laden پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:18
    دعوت کردن
  • ein·kaufen پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:15
    کاربرد واژه einkaufen به معنای خرید کردن فعل einkaufen در آلمانی معنایی شبیه "خرید کردن" در فارسی دارد. زمانی که از einkaufen استفاده می‌کنیم معمولا منظور خرید لوازم اولیه و خواروبار روزانه است. بهتر است از einkaufen برای خرید چیزهای مهم مثل ماشین یا خانه استفاده نکنید. گاهی از einkaufen برای اشاره کلی به...
  • ein.fahren پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:14
    1. وارد شدن 2. راندن 3. عادت کردن
  • die Eigenschaft پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:10
    خصوصیت، مشخصه
  • eigene پنج‌شنبه 21 مهر 1401 16:02
    eigen مال خود از خود، برای خود Alle Kinder haben eigene Zimmer. همه بچه‌ها اتاق خودشان را دارند. Manche Leute haben keine eigene Meinung. برخی مردم هیچ نظری از خود ندارند [برای خودشان نظر جداگانه‌ای ندارند]. کاربرد واژه eigen به معنای مال خود eigen در واقع معادل دقیقی در فارسی ندارد. این صفت نشان‌دهنده متعلق بودن یک...
  • eckig پنج‌شنبه 21 مهر 1401 15:50
    گوشه‌دار مربعی، غیر گرد (صفت)
  • 250
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • صفحه 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 9