تازه، حالا تازه، تازه فقط (حرف)
Ich bin erst gegen Mittag aufgewacht.
من تازه حوالی ظهر بیدار شدهام.
در نهایت (قید)
Wir können erst morgen kommen.
ما در نهایت میتوانیم فردا برسیم. [قبل از آن نمی رسیم.]
اول، ابتدا (قید)
Erst musst du deine Eltern fragen!
اول تو باید از والدینت بپرسی!