-
ebenfalls
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:20
همچنین برای شما هم Ich wünsche Ihnen ein schönes Wochenende. – Danke, ebenfalls. من برای شما یک آخرهفته زیبا آرزو می کنم. - ممنون، همچنین.
-
die Durchsage
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:19
اطلاعیه کاربرد واژه Durchsage Durchsage به معنای یک اطلاعیه یا اعلامیه عمومی است که بهمنظور آگاهسازی عمومی انجام میشود. Durchsage ممکن است از طریق رادیو، تلویزیون یا بلندگو در یک مکان عمومی پخش شود. مثال: "eine Durchsage der Kriminalpolizei" (اطلاعیه پلیس جنایی)
-
durch
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:18
1. از طریق بهوسیله، توسط (حرف اضافه) 2. از داخل، از میان (حرف اضافه) Der Zug fuhr durch den Tunnel. قطار از داخل تونل میرفت.
-
dunkel
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:16
1. تاریک (صفت) 2. تیره (رنگ) (صفت)
-
der Drehbuchausschnitt
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:11
گزیده فیلمنامه the Drehbuch is the storyboard of a film. a auschnitt is just a part of it hinative
-
dorthin
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:03
آنجا Bitte leg die Post dorthin. لطفاً بسته را در آنجا قرار بده.
-
der Donnerstag
پنجشنبه 21 مهر 1401 12:00
پنج شنبه
-
der Dom
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:55
کلیسای جامع
-
doch
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:52
کاربرد واژه doch به معنای بله در این کاربرد واژه doch معنایی مشابه "چرا" در فارسی دارد. در زبان فارسی زمانی که سوال به صورت منفی مطرح شود ما به جای جوابدادن با بله با چرا جواب میدهیم (مگه با ما نمیآیی؟ - چرا!). در آلمانی هم در این کاربرد از doch برای پاسخ مثبت دادن استفاده میشود. به مثال زیر توجه کنید: -...
-
das Ding
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:46
Gib mir bitte mal das Ding da drüben. لطفا آن چیز را از آنجا به من بده.
-
diktieren
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:45
1. دیکته کردن 2. تحمیل کردن 3. مشخص کردن
-
die Dienstreise
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:44
ماموریت، سفر کاری
-
die Diashow
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:42
Siehen Sie die Diashow und ....
-
diagonal
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:39
مورب، اریب (صفت)
-
das Dessert
پنجشنبه 21 مهر 1401 11:37
دسر
-
denn
پنجشنبه 21 مهر 1401 10:26
1. چون به این دلیل که، زیرا، چراکه (حرف ربط) Ich kann nicht kommen, denn ich bin krank. من نمیتوانم بیایم، چون من مریضم. Ich lerne jetzt auch Portugiesisch, denn ich möchte nach Südamerika reisen. من حالا زبان پرتغالی هم یاد میگیرم، زیرا دوست دارم به آمریکای جنوبی سفر کنم. کاربرد واژه denn به معنای چون حرف ربط denn...
-
dazu·geben
پنجشنبه 21 مهر 1401 10:05
اضافه کردن Sie können auch Zwiebeln dazugeben.
-
dazu
پنجشنبه 21 مهر 1401 09:41
1.در این باره، برای این (قید) dazu schmeckt am besten Salat. برای این، سالاد بهترین مزه را میدهد. 2. علاوه بر آن sie ist klug und dazu reich. او باهوش و علاوه بر آن پولدار است
-
dauern
پنجشنبه 21 مهر 1401 09:39
طول کشیدن وقت گرفتن etwas dauert (Zeitangabe) چیزی (مدت زمانی) طول کشیدن Das Gespräch wird nicht lange dauern. گفتوگو زیاد طول نخواهد کشید. Die Sitzung dauerte zwei Stunden. جلسه دو ساعت طول کشید.
-
daraus
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:19
از آن، از آنجا
-
darauf
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:19
به آن، از آن Da hinten ist ein hoher Berg. Darauf wollte er heute steigen. 1. آن پشت یک کوه بلند است. او می خواهد امروز به آن سعود کند. 2.Schau mal, sie isst ein Eis! Darauf hätte ich auch Lust. 2. او یک بستنی می خورد! من هم به آن میل دارم. کاربرد واژه darauf به معنای بعد از آن واژه darauf برای اشاره به چیزی استفاده...
-
dabei
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:13
1.همراه به همراه (قید) چیزی را به همراه داشتن Hast du einen Stift dabei? آیا خودکار همراهت داری؟ dabei sein همراه چیزی بودن Ist die Lösung dabei? پاسخنامه همراهش است؟ 2. در مورد این، با این (قید) dabei arbeiten با چیزی کار کردن Dabei kann ich nicht arbeiten. با این من نمی توانم کار کنم. dabei fühlen راجع به چیزی فکر...
-
die Currywurst
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:09
سوسیس کاری "currywurst" یا سوسیس کاری یک غذای فوری آلمانی است که در آن سوسیس گوشت خوک را اول بخار پز و سپس سرخ میکنند. بیاموز
-
die Couch
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:06
کاناپه، مبل
-
der Buchstabe
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:01
حرف (یکی از حروف الفبا)
-
bringen
چهارشنبه 20 مهر 1401 19:00
1. آوردن، بردن etwas (Akk.) bringen چیزی را آوردن Bringen Sie das Essen! غذا را بیاورید! jemandem etwas (Akk.) bringen چیزی را برای کسی آوردن Bringen Sie mir bitte ein Glas Tee! لطفا برای من یک لیوان چای بیاور! 2. ارائه کردن، پخش کردن، منتشر کردن etwas (Akk.) bringen چیزی را پخش کردن [منتشر کردن] Die Abendzeitung hat...
-
der Braten
چهارشنبه 20 مهر 1401 18:56
گوشت کبابی توجه: به عنوان فعل braten به معنی کباب کردن و سرخ کردن
-
der Botanische Garten
چهارشنبه 20 مهر 1401 18:55
باغ گیاهشناسی
-
blühen
چهارشنبه 20 مهر 1401 18:53
شکفتن، شکوفه دادن
-
der Bleistift
چهارشنبه 20 مهر 1401 18:53
مداد