خانه عناوین مطالب تماس با من

کتاب آلمانی منشن

کتاب آلمانی منشن

برگه‌ها

  • فهرست لغات آلمانی منشن a1.1

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • die Kombination
  • der Koffer
  • jobben
  • das Jenga
  • jemand
  • jeder
  • jeder
  • die Jahreszeit
  • die Jahreszahl
  • der IT-Spezialist

بایگانی

  • آبان 1401 98
  • مهر 1401 153

جستجو


آمار : 1126 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • die Führerscheinprüfung سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:54
    امتحان گواهینامه
  • das Frühlings-Angebot سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:50
    پیشنهاد (تخفیف) بهاری
  • der Frühling سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:47
    بهار
  • Frühjahrs-Aktion سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:46
    تبلیغات بهاری
  • früher سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:45
    قبلا (قید) Er lebte früher in Wien. او قبلاً در وین زندگی می‌کرد.
  • früh سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:44
    1. زود (صبح زود) 2. اولیه، اول، ابتدا (اول صبح) 3. سابق، قدیمی (همکاری سابق)
  • frisch سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:41
    تازه، تر و تازه (صفت) Die Eier sind ganz frisch. تخم مرغ ها واقعا تازه هستند.
  • freuen sich سه‌شنبه 3 آبان 1401 09:39
    شادی کردن، خوشحال بودن sich (Akk.) auf etwas (Akk.) freuen بابت چیزی خوشحال بودن Ich freue mich auf das Wochenende. من بابت آخر هفته خوشحال هستم. Ich freue mich auf den Urlaub. من بابت تعطیلات خوشحال هستم.
  • das Formular چهارشنبه 27 مهر 1401 09:57
    فرم
  • formell چهارشنبه 27 مهر 1401 09:56
    رسمی، تشریفاتی
  • die Form چهارشنبه 27 مهر 1401 09:55
    شکل، فرم
  • das Flugzeug چهارشنبه 27 مهر 1401 09:55
    هواپیما
  • der Flughafen چهارشنبه 27 مهر 1401 09:54
    فرودگاه
  • die Flöte چهارشنبه 27 مهر 1401 09:53
    فلوت
  • der Flohmarkt چهارشنبه 27 مهر 1401 09:53
    بازار دست دوم فروشی، بازار دست فروشان
  • fliegen چهارشنبه 27 مهر 1401 09:52
    پرواز کردن با هواپیما سفر کردن
  • fleißig چهارشنبه 27 مهر 1401 09:51
    صفت سخت کوش، کوشا
  • finden چهارشنبه 27 مهر 1401 09:49
    1. پیدا کردن 2. نظری داشتن 3. پیدا شدن +sich
  • fertig (sein) چهارشنبه 27 مهر 1401 09:45
    صفت آماده، تمام، خسته آماده: Bist du fertig? آماده‌ای؟ تمام، کامل شده، تمام شده: Wenn ich mit der Arbeit fertig bin, gehe ich nach Hause. وقتی کار من تمام شد به خانه می‌روم. خسته: Das war ein schlimmer Tag. Ich bin total fertig. امروز روز بدی بود. من کاملاً خسته‌ام.
  • feiern چهارشنبه 27 مهر 1401 09:40
    جشن گرفتن
  • der Fehler چهارشنبه 27 مهر 1401 09:39
    خطا، اشتباه
  • fehlend چهارشنبه 27 مهر 1401 09:39
    صفت غایب
  • fehlen چهارشنبه 27 مهر 1401 09:38
    فعل نبودن، وجود نداشتن، کم بودن
  • fast چهارشنبه 27 مهر 1401 09:37
    (قید) تقریبا
  • die Fasnacht چهارشنبه 27 مهر 1401 09:22
    کارناوال
  • das Faschingsfest چهارشنبه 27 مهر 1401 09:21
    جشنواره کارناوال
  • der Fasching چهارشنبه 27 مهر 1401 09:20
    جشنواره، کارناوال
  • der Familienstand چهارشنبه 27 مهر 1401 09:19
    وضعیت تاهل
  • das Familienmitglied چهارشنبه 27 مهر 1401 09:18
    عضو خانواده
  • die Familiengeschichte چهارشنبه 27 مهر 1401 09:17
    سابقه و تاریخچه خانوادگی
  • 250
  • 1
  • 2
  • 3
  • صفحه 4
  • 5
  • ...
  • 9