1. پس، در نتیجه (قید)
Er hat Zeit, also muss er uns helfen.
او وقت دارد، پس باید به ما کمک کند.
"Sie ist krank, also bleibt sie zuhause"
(او مریض است، پس در خانه میماند.)
Also dann, auf Wiedersehen und viel Spaß!
خب پس، به امید دیدار و خوش بگذره!
2. خب (حرف)
Also in Ordnung, du bekommst die 50 Euro!
خب قبول، تو 50 یورو میگیری!